کد مطلب:30263
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:30
آيا عشق مجازي ميتواند واسطهاي براي رسيدن به عشق حقيقي باشد؟
عدة فراواني از فلاسفه و عرفا به اين سؤال پاسخ مثبت دادهاند. آنان معتقدند كه چون انسان بمقتضاي طبيعتش پيش از معقولات و ماوراي محسوسات، با محسوسات و اشياءداراي نمود، ارتباط برقرار ميكند، لذا در مراحل اولية حركت تكاملي نخست عشق مجازي سر راه او را ميگيرد و بايد كوشش و تلاش جدي نمايد و از اين مرحله به مرحلة والاتر كه عشق حقيقي است وارد شود. در اين مورد مسائلي به نظر ميرسد كه متذكر ميشويم:
مسأله يكم ـ بايد تفاوت بسيار مهم گذاشت ما بين درك و دريافت جمال كه پردهايست شفاف و نگارين كه بر روي كمال كشيده شده است و فرو رفتن در اين پرده و باختن شخصيت به آن، براي اشباع حس خودخواهي ـ لذا بايد گفت: درك و دريافت جمال ظاهري براي درك و دريافت جمال حقيقي الهي، بلي، ولي فرورفتن در آن و باختن حيات و شخصيت به آن جمال ظاهري، نه هرگز.
مسأله دوم ـ عشق مجازي با وصول به معشوق فروكش ميكند و از بين ميرود، بلكه چه بسا مبدل به كينه ميشود، تا كيفر فروختن جان و شخصيت را به ظواهر زيبا و خسارت قرباني كردن جان و شخصيت را به نوعي از كيفيت در اشباع غريزة طبيعي بچشد.
مسألة سوم ـ حتي در زمان جريان عشق، انواعي از گريهها و نالهها و شب بيداريها و ديگر اختلالات طبيعي و رواني كه بوجود ميآيد، خود نوعي از كيفريابي است كه آدمي بايد در برابر فداكردن با ارزشترين موجوديت خود ببيند، اين مطلب در ابيات مولوي كه خود معتقد به مطلوبيت عشق مجازي بعنوان پل بسوي عشق حقيقي است، چنين آمده است:
عاشقان از درد زان ناليدهاند
كه نظر ناجايگه ماليدهاند
مسأله چهارم ـ عشق مجازي موجوديت عاشق را در صندوق كوچكي از زيبائي صوري و محسوس زنداني ميكند و همانطور كه اميرالمؤمنين عليهالسلام فرموده است: فقط همان صورت محسوس را ميبيند و حيات خود را در آن خلاصه ميكند ـ
عاشقيكاو در پي معشوق رفت
گرچه بيرون است در صندوق رفت
عمر در صندوق برد از اندهان
جز كه صندوقي نبيند از جهان
مسألة پنجم ـ اگر عشق مجازي روشنائي ايجاد كند، مانند همان برق حاصل از ابرها است كه لحظهاي بيش ادامه نخواهد داشت اگر انسانعاشق آگاهي و عقل خود را بكلي از دست نداده باشد، شايد كه از آن روشنائي لحظهاي براي بيداري از خواب گران عشقمجازي استفاده كند، و در آن روشنائي كليدي براي باز كردن صندوقي دريابد كه خود را در توي آن محبوس نموده است.
مسألة ششم ـ عشق حقيقي نه تنها آدمي را از فرورفتن در گلولاي زيبائي صوري، در امان ميدارد، بلكه او را با شناساندن حقيقت و ارزش همان زيبائي آمادة عروج بربارگاه جمال الهي مينمايد، زيرا عاشق حقيقي به خوبي ميداند كه:
عشقهائي كز پي رنگي بود
عشق نبود عاقبت ننگي بود
مسألة هفتم ـ عشق حقيقي بدان جهت كه متعلق به بينهايت است، در هر درجهاي عالي از احساس جمال و جلال الهي كه نائل آيد، نه تنها مشعلة عشق فروكش نميكند، بلكه اشتياق او به صعود به درجهاي عاليتر از احساس مزبور شدت بيشتري پيدا ميكند.
مسأله هشتم ـ بدانجهت كه سرور و انبساط حقيق فوق لذتطبيعي است، لذا كاملا از خودخواهي دور شده و با هويت خداخواهي كه دارد، با هيچ اندوه و انقباض طبيعي آلوده نميشود، اين سرور و انبساط رو به ابتهاج است، و لذت در برابر آن پديدهايست بس ناچيز.
مسألة نهم ـ عشق حقيقي زمان و مكان را در اختيار دارد، نه از گذشت زمان اندوهي بخود راه ميدهد و نه به انتظار تلخ آينده مينشيند، گوئي عاشق حقيقي فوق زمان قرار گرفته است كه گذشته و حال و آينده واقعيتها را براي او قطعهقطعه نميكند.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 20
آيةالله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.